به گزارش عصر ایران- در مرور اخبار و رخدادهای هفتمین ماه سال ۱۳۹۵ بدون تردید سخنان صریح آیت الله خامنه ای و اعلام عمومی توصیه قبلی خود به محمود احمدی نژاد که به نهی او از کاندیداتوری هم تعبیر شد مهم ترین موضوع است و جالب این که تنها ۵ ماه بعد از آن و از اسفند ۹۵ به این سو باز احمدی نژاد فعال شده و اگر چه خود کاندیدانیست و گفته بود از کسی حمایت نخواهد کرد اما آشکارا پشت سر حمید رضا بقایی قرار گرفته و به اتفاق رحیم مشایی قصد دارند یک ضلع سوم انتخاباتی شکل دهند.


استدلال احمدی نژاد که در دیدار خود با بخشی از حامیان و همفکران مطرح شد این بود که اولا آن سخنان در حد توصیه بوده و نه نهی رسمی و قانونی ثانیا «شرایط در این چند ماه تغییر کرده» و منظور او احتمالا این است که با روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا فضای جهانی متفاوت شده و بدین ترتیب می خواهد سخنان رهبری را تفسیر کند که مربوط به قبل از عصر ترامپ است.

برخی هم این سخن او را که « شرایط در این چند ماه تغییر کرده» به درگذشت « هاشمی رفسنجانی » نسبت دادند هر چند که این احتمال بسیار ضعیف است و با توجه به سخنان اخیر احمدی نژاد به این نتیجه رسید که منظور او از «تغییر شرایط» جذی شدن احتمال برخورد نظامی با توجه به روی کار آمدن دونالد ترامپ است و این که روش او غافل گیر سازی است.

جالب این که برخی از حامیان احمدی نژاد نیز بر این نکته انگشت می گذارند که وقتی در برابر اوباما که اهل تهدید نظامی جدی نبود کوتاه آمدیم در مقابل ترامپ که در تهدید نظامی جدی است روحانی به کار نمی آید و این طرف هم استدلال می کنند که وقتی در زمان اوباما در آمریکاو احمدی نژاد در ایران قطعنامه های تحریمی تصویب شد اگر همفکران احمدی نژاد دوباره به قدرت برسند با توجه به حضور ترامپ در کاخ سفید اوضاع خطرناک تر می شود.

سخنان بی سابقه و صریح رهبری اما از این قرار بود:

« یک نفر، یک آقایی آمد پیش من. من هم در ملاحظه حال و صلاح خود او وصلاح کشور به او گفتم در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتم هم شرکت نکنید. گفتم صلاح نمی دانم.انسان باید آن چیزی را که می بیند و می فهمد به نفع برادر مؤمن اوست به او بگوید.ما هم صلاح کشور را بهتر از اغلب افراد آشنا هستیم. هم آدم هایی را که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بهتر از دیگران می شناسیم.

با ملاحظه حال مخاطب به آقایی توصیه می کنیم. یک دوقطبی در کشور ایجاد می شود و دو قطبی مضر است به حال کشور و من صلاح نمی دانم. این که چیز مهمی نیست. خیلی طبیعی و ساده است. بله! ما این توصیه را به یکی از آقایان کردیم.حالا باید مایه اختلاف بشود بین برادران مؤمن؟ یکی بگوید گفته. یکی بگوبد. نه نگفته. یا چرا پشت بلندگو نگفته. این هم پشت بلندگو! دشمنان هم سوء استفاده کنند. به رادیو فردا چه ارتباطی دارد این قضیه؟ به بی بی سی چه ارتباطی دارد که برنامه بگذارند علت چیست؟ چرا گفتند؟ معنایش چیست؟

دشمن استفاده کند... خیلی عادی است! برادر، شما برادر مؤمن هستی. یک چیز را به مصلحت شما می دانم و می گویم. واجب هم هست شرعا. نصیحت مؤمن چیز خوبی است. نصیحت یعنی خیرخواهی. هم بین مؤمنان و هم بین ائمه مؤمنان. من به جنابعالی که آقای شیخ عبدالعالی هستی علاقه مندم و می دانم که وارد شوی به ضرر خودت است. به ضرر کشور است. نمی گویم وارد نشو. یعنی نهی و امر نیست. حالا یک عده گفتند دستور داده. نه! من صلاح نمی دانم و این چیز خوبی است. این هم که فلانی تحت تأثیر زید و عمرو و بکر است، این حرف ها چیست؟ بنده که هم از زید و هم از عمرو هم اطلاع بیشتری دارم و هم انگیزه بیشتر.»

متعاقب آن محمود احمدی نژاد نامه ای نوشت و در آن تصریح کرد:

« در دیدار نهم شهریور سال جاری اینجانب برنامه های تبیین انقلاب را در سراسر کشور تشریح نمودم و پس از آن حضرت عالی توصیه فرمودید که در این دوره مصلحت نیست بنده در انتخابات شرکت کنم و اینجانب نیز تبعیت خود را اعلام نمودم. ضمن تشکر از بیانات حضرتعالی در جلسه درس پنجم مهرماه به استحضار می رسانم برنامه ای برای حضور در عرصه رقابت های انتخاباتی سال آینده ندارم.»

جدای عرصه سیاست خبر پربحث دیگر در مهرماه همزمانی مسابقه تیم ملی فوتبال ایران و کره جنوبی در ورزشگاه آزادی با تاسوعای حسینی بود که برخی مانند آیت الله محمد یزدی خواستار لغو این مسابقه ملی شدند در حالی که امکان تغییر زمان بازی در تقویم رسمی فیفا وجود ندارد و تنها در همان زمانی که این روز تعیین شده بود امکان رایزنی وجود داشت.

در این میان حزب موتلفه اسلامی که این روزها با مصطفی میرسلیم وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شده این راهکارها را به خاطر همزمانی بازی ایران و کره با تاسوعای حسینی ارایه داد:

تصویر زنده گل احتمالی برای جلوگیری از شادی احتمالی نمایش داده نشود، هیجانات شادی تماشاگران را تصویر برداری نکنند، تصاویر شادی احتمالی تماشاگران کره ای در صورت گل زدن آنان را نمایش ندهند، صدای ورزشگاه در مواقع وقوع هیجانات و به ثمر رساندن گل نشان داده نشود و...

امام جمعه ها هم ساکت ننشستند و از جمله امام جمعه نهاوند گفت:« برگزاری مسابقه فوتبال در شب عاشورا دهن کجی به شئون اسلام و انقلاب و نظام است و نیت پشت پرده فیفا را نشان می دهد که متأثر از استکبار جهانی است.»

نامه علی مطهری به آیت الله محمد یزدی نیز جالب بود. رییس پیشین مجلس خبرگان که با رای مردم استان تهران در هفتم اسفند 94 از راهیابی دوباره بازمانده بود خواستار لغو بازی شد و نایب رییس مجلس دهم خطاب به او نوشت: « رویکرد جنابعالی برای من قابل هضم نیست و معتقدم عده ای را از دین گریزان می کند و انسان را به یاد اقدامات کلیسای کاتولیک در قرون وسطا می اندازد که منجر به گریز مردم اروپا از دین شد.»

اتفاق دیگر در مهر 95 درگذشت جمشید آموزگار آخرین بازمانده نخست وزیران عصر پهلوی بود.

اقدام شاه در انتصاب جمشید آموزگار به نخست وزیری در مرداد 56 نشان داد او به گشایش فضای سیاسی باور ندارد و یک تکنوکرات را بر یک سیاست مدار حرفه ای ترجیح داد. در دی 1355 جیمی کارتر رییس جمهوری آمریکا شد و روشن بود که دولت 13 ساله امیرعباس هویدا قابل ادامه نیست و تغییراتی لازم است.

در 22 خرداد 1356 سه چهره سرشناس جبهه ملی - کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاپور بختیار- در نامه ای سرگشاده یا سرگشوده به شاه به صراحت نوشتند:

« تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواری هایی که آینده ایران را تهدید می کند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسؤول اداره مملکت بداند.»

اگر شاه به این نامه توجه کرده و انتخابات آزاد پارلمان و تغییر نخست وزیر بر اساس نتیجه ان انتخابات تن داده بود شاید وقایع بعدی هم اتقاق نمی افتاد اما دو ماه بعد با انتصاب جمشید آموزگار به جای امیر عباس هویدا به منتقدان داخلی پیغام داد که ریشه مشکلات را سیاسی نمی داند و به خارجی ها هم این پیام را منتقل کرد که نه او آن محمد رضا شاه آغاز دهه 40 است و نه کارتر همان کندی که نیاز به علی امینی باشد و آموزگار را نخست وزیر کرد.

جمشید آموزگار از مرداد 56 تا شهریور 57 نخست وزیر بود و سه ماه بعد به خاطر بیماری همسرش به آمریکا رفت و در پی وقوع انقلاب دیگر بازنگشت و 38 سال دیگر هم زیست و با مرگ او هیچ نخست وزیری از عصر پهاوی دیگر در قید حیات نیست...

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.