به گزارش خبرآنلاین، از ابتدایی انقلاب تا امروز، وزارت در آموزش و پرورش، صندلی لرزانی داشته است. اینکه چرا این صندلی انقدر لرزان است و به وزرای خود وفا نمی‌کنند علل مختلفی دارد. آنچه مهم است اینکه در این رفت و آمدها آنچه نصیب بزرگترین وزارت‌خانه دولت می‌شود، بی‌ثباتی است.



این بی‌ثباتی در همه دولت‌های‌ پس از انقلاب وجود داشته و تنها در دوران وزارت محمدعلی نجفی استثنا بوده است. بی ثباتی در آموزش و پرورش به دولت روحانی نیز در سال ۱۳۹۵ سرایت کرد و علی اصغر فانی در این وزارت‌خانه باقی نماند.

فانی مانند محمود فرشیدی وزیر آموزش و پرورش دولت نهم محمود‌احمدی‌نژاد از این وزارت‌خانه رفت. نقاط ضعف در کارنامه فانی مانند فرشیدی باعث شد صدای مجلس بالا برود و پایگاه اجتماعی او نیز در میان فرهنگیان شدیدا کاهش‌ یافت. دولت نیز پیشگیری را مقدم شمرد و پیش از آنکه مجلس دست به کار شود، اقدام به ترمیم کابینه کرد. 
اما چرا فانی در سال ۹۵ باقی نماند؟

دولت تدبیر و امید در روزهایی که به‌دنبال معرفی کابینه‌اش در مرداد ۱۳۹۲ بود، یک سورپرایز بزرگ برای فرهنگیان داشت. محمدعلی نجفی، وزیری در آموزش‌و‌پرورش بود که بیش از سایرین بین معلمان، پایگاه و بسیار کمتر از آنان بر لبه استیضاح قرار داشت. او ساختار آموزش‌و‌پرورش را کوچک‌تر کرد و نظم بوروکراتیک خاصی به آموزش‌و‌پرورش بخشید. این سورپرایز بزرگ، دریغ بزرگ دیگری هم برای معلمان داشت؛ در آن مقطع، یکی از فرهنگیان با سابقه برای او نوشت: «وقتی نامش به‌عنوان وزیر پیشنهادی کابینه یازدهم برای وزارت آموزش‌و‌پرورش مطرح شد، موجی از شادمانی و امید در دل بسیاری از فرهنگیان کشور جوانه زد به نحوی‌‌که بیشتر تشکل‌های صنفی این حوزه با انتشار بیانیه‌هایی به حمایت از کاندیدای وزارت آموزش‌و‌پرورش در دولت تدبیر و امید برخاستند. کانون صنفی معلمان، سازمان معلمان ایران، انجمن اسلامی معلمان استان‌های فارس، خراسان‌رضوی، خراسان‌شمالی، کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان، هرمزگان، آذربایجان‌شرقی، اردبیل، همدان، اعضای شورای اسلامی شهر تهران و حتی اعضای فراکسیون فرهنگیان مجلس شورای اسلامی از جمله این نهادها و سمن‌ها بودند که آرزو داشتند تا این ریاضیدان برجسته دانشگاه صنعتی‌شریف و دانش‌آموخته ‌ام‌آی‌تی (مؤسسه فناوری ماساچوست آمریکا) بتواند با چراغ سبز مجلس شورای اسلامی، دوباره به رأس این وزارتخانه راهبردی کشور بازگردد.»

اما در روز ۲۴ مرداد ۱۳۹۲، مجلس به محمدعلی نجفی، برای تصدی پست وزارت آموزش‌و‌پرورش رأی اعتماد نداد تا فرهنگیان در تحلیل این اتفاق بنویسند: «واقعا متأسفم برای آن 133 نماینده‌ای که اجازه ندادند تا با برنامه‌ریزی نجفی، نسلی فرهیخته‌تر در آموزش‌و‌پرورش این دیار پرورش یافته و در دهه‌های آینده، سکان هدایت این مملکت را در دست بگیرد.»

دست بسته روحانی برای وزارت‌ آموزش و پرورش

روحانی اما در ادامه، دست بسته‌تری برای معرفی وزیر پیشنهادیِ آموزش‌و‌پرورش داشت. دلیل آن هم این بود که مجلسی‌ها در دوره قبل، توجه ایدئولوژیک‌مآبانه‌ای به آموزش‌و‌پرورش داشتند و گزینه‌هایی مانند غلامعلی حدادعادل را گزینه مطلوبی برای آموزش‌و‌پرورش می‌دانستند اما تجربه وزارت در آموزش‌و‌پرورش، نشان می‌داد این وزارتخانه بیش از هر چیزی، نیاز به یک مدیر دارد اما فشار‌ها به دولت نوپا، باعث شد تا روحانی دست به انتخابی سخت بزند و فردی را انتخاب کند که آموزش و پرورشی است؛ این انتخاب در مقطع نخست، انتقاد فرهنگیان را به‌دنبال داشت.

فانی امید همه دولت‌ها بود؟

آنها پس از امیدواری به معرفی نجفی، با گزینه‌ای مواجه شدند که امید همه دولت‌ها بود. علی‌اصغر فانی، مصداق یک آموزش و پرورشیِ تمام‌عیار بود که بیش از ۵۰ سال در صف و ستاد آموزش‌و‌پرورش حضور داشت اما برای فرهنگیان ناشناخته بود و سوابق مدیریتی‌اش، معلمان را برای حمایت از او قانع نکرد اما فانی از پیچ مجلسی که به دنبال وزیری ایدئولوژیک بود، رد شد و برای دولت نوپای تدبیر و امید، گزینه کم‌هزینه‌تری بود؛ به‌ویژه در مقطعی که دولت، تمام عزم خود را صرف سیاست خارجی، بهبود اوضاع اقتصاد و ارتقای شاخص‌های بهداشتی و درمانی کرده بود، علی‌اصغر فانی، گزینه‌ای بود که باعث می‌شد دولت با مجلس تنش‌های سیاسی کمتری داشته باشد.

این تنش‌های سیاسی، بین دولت و مجلس در زمین آموزش‌و‌پرورش، هرگز رخ نداد و در زمین وزارت علوم و همزمان با وزارت رضا فرجی‌دانا رخ داد اما فانی در آموزش‌و‌پرورش آن‌قدر که باید، نتوانست از این فضای امن سیاسی بهره گیرد و از سال اول وزارتش، چالش‌های او با انبوه مشکلات در آموزش‌و‌پرورش آغاز شد.

چالش‌های فانی در آموزش و پرورش

موضوع‌هایی مانند عدم شفافیت مالیِ صندوق ذخیره فرهنگیان، اصلاح ساختار آموزشی، نبود مدیریت درستِ منابع مالی و توزیع نیروی انسانی، معلمان حق‌التدریس و... از چالش‌هایی بودند که فانی، میراث‌دار آنها بود اما به‌درستی نتوانست این تهدیدها را به فرصتی برای به نامِ خود زدنِ حل این چالش‌ها تبدیل کند. کاری که در وزارت بهداشتِ حسن قاضی‌زاده‌هاشمی، رخ داد؛ او در مقایسه با علی‌اصغر فانی، میراث‌دار چالش‌های بیشتری بود اما توانست در قدم اول، دولت و حاکمیت را برای حل این چالش‌ها توجیه و پس از آن، کاری کند که او را معمار جدید وزارت بهداشت بخوانند.

اتفاقی که در وزارت علی‌اصغر فانی، رخ نداد. فانی، بخش زیادی از مدیرانی که انتقادات زیادی به عملکرد آنها در دوران هشت ساله محمود احمدی‌نژاد در آموزش‌و‌پرورش بود را ابقا کرد. کسانی مانند رئیس کنونی سازمان نوسازی مدارس و معاون عمرانی وزیر، هم معاون فرشیدی بودند، هم علی احمدی، هم حاجی‌بابایی و هم فانی. این ملاحظات غیرضروری، باعث شد ستاد وزارتی علی‌اصغر فانی، یکدست نشود و روحیه تغییر شرایط در این ساختار وزارتی شکل نگیرد. درحالی‌که حسن هاشمی، به کلی ستاد خود را تشکیل داد و سه وزیر سابق از هر طیف سیاسی را در آن جمع کرد.

چالش‌هایی که فانی را گزینه ترمیم کابینه کرد

علاوه‌براین، فانی نسخه خاص خود و همکارانش برای حل مشکلات آموزش‌و‌پرورش را نداشت. او در واقع، تلاش کرد با مدیریت فضای موجود، کم‌کم مشکلات را حل کند، فارغ از اینکه انتظارات فرهنگیان از دولت روحانی، ترمیم سریع‌تر مشکلات آموزش‌و‌پرورش بود.

تاریخی‌ترین معضل در آموزش‌و‌پرورش بدون شک مسئله معیشت فرهنگیان است و وزارت آموزش‌و‌پرورش در این دوره یا نخواست یا توانش را نداشت که دولت و حاکمیت را برای بهبود این رو ند قانع کند تا مصوبات و اعتباراتی برای بهبود وضعیت درآمدی فرهنگیان به تصویب برساند.

علاوه‌براین، چالش توزیع‌نشدن نیروی انسانی و چالش‌های استخدامی معلمان درواقع مشکلی بود که به دوران وزارتی فانی سرایت کرد. همچنین اجرای ناقص طرح تغییر نظام آموزشی در دولت دوم محمود احمدی‌نژاد و اجرای سالانه و پله‌به‌پله آن، چالشی بود که به دوران وزارت فانی رسید و بی‌نظمی کم‌سابقه‌ای را بر این وزارتخانه تحمیل کرد. این سه میراث بسیار مهم در کنار کسری بودجه شکننده و بالای آموزش‌و‌پرورش که از سال‌های قبل به شکل سال‌‌به‌سال به آموزش‌و‌پرورش تزریق کرد، موجب شد آموزش‌و‌پرورش دوباره درگیر مشکلات ریشه‌ای و زیرساختی شود که حل آنها نیاز به مدیریت کلان و بسیار حساب‌شده‌ای داشت. اگرچه فانی میراث‌دار این چالش‌ها بود اما تیم مدیریتی او نتوانست به‌طور روشن، نسخه‌ای برای حل آنها ارائه کند.

اتفاقی که در وزارت بهداشت رخ داد و تیم مدیریتی این وزارتخانه با برنامه‌هایی کلان، مشکلاتی را در نظام بهداشت و درمان کشور حل کردند که مشکلات قدمت‌داری بود. درواقع علی‌اصغر فانی به ‌دلیل چیدمان خاصی که در معاونت‌های خود داشت، هیچ‌وقت این شانس را پیدا نکرد که معاونانش دست به کارهایی بزنند که مشکلات ریشه‌ای را حل کنند. این اتفاق فقط در یک بخش در آموزش‌و‌پرورش رخ داد و آن دانشگاه فرهنگیان بود.

فانی در نخستین روزهای وزارتش محمود مهرمحمدی، استاد نام‌آشنای علوم تربیتی، که نقش مهمی در تدوین سند بنیادین آموزش‌و‌پرورش داشت را به سمت سرپرست این دانشگاه منصوب کرد و این انتصاب، خود توانست دانشگاه فرهنگیان را از رکود و بی‌نظمی در پذیرش دانشجو خارج کند و حالا می‌توان گفت این دانشگاه، دانشگاهی تخصصی برای تربیت معلم است اما در بقیه حوزه‌ها فانی از این ظرفیت، خود را محروم کرد.

فانی در میان فرهنگیان پایگاه اجتماعی ندارد

یکی دیگر از مسائلی که موجب می‌شود بخش زیادی از سختی‌های یک وزیر آموزش‌و‌پرورش رفع شود، تأثیری است که او می‌تواند از اظهارات، فعالیت‌ها و اقداماتش بر فرهنگیان بگذارد. واقعیت این است که فرهنگیان پالس‌های مثبتی از سوی فانی نگرفته‌اند و او درواقع پایگاه اجتماعی مناسبی در میان معلمان ندارد و این اتفاق در چالش‌هایی که آموزش‌و‌پرورش طی این سال‌ها داشت دقیقا به چشم می‌آمد.

در آخرین اتفاق، آموزش‌و‌پرورش سعی داشت هدایت تحصیلی را مانند بیشتر کشورهای جهان اجباری کند، به این معنا که با سنجش وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان و دریافت‌های شخصی از آنها بتوانند رشته‌های مناسب را برایشان با نظر خانواده‌ها انتخاب کنند اما بالاگرفتن اعتراض‌های خانواده‌ها همراه شد با همکاری‌نکردن فرهنگیان با آموزش‌و‌پرورش برای توجیه این طرح. درواقع فرهنگیان می‌توانستند پشتوانه خوبی برای پیشبرد اهداف آموزش‌و‌پرورش بشوند اما این اتفاق رخ نداد و آموزش‌و‌پرورش هم مجبور به عقب‌نشینی شد.

جنجال صندوق ذخیره فرهنگیان و انفعال آموزش‌و‌پرورش

صندوق ذخیره فرهنگیان، یکی از بد‌ترین دوران‌ خود را در 20 سال اخیر، تجربه می‌کند. هم‌اکنون مجلس به‌همراه نهاد‌های بازرسی در کشور به‌دنبال تحقیق و تفحص در صندوق ذخیره فرهنگیان هستند و همزمان خبر می‌رسد حجم تخلفات مالی رخ‌داده در این صندوق به حدود هشت هزار میلیارد تومان می‌رسد و این اتفاق در شرایطی است که بودجه سالانه وزارت آموزش‌و‌پرورش سالانه نزدیک به 26 هزار میلیارد تومان است و به عبارت دیگر، رقم این تخلف مالی در صندوق ذخیره فرهنگیان حدودا یک‌سوم بودجه یک‌ساله آموزش‌و‌پرورش را شامل می‌‌شود.

صندوق ذخیره فرهنگیان ازجمله مؤسسات اقتصادی است که با سرمایه حاصل از برداشت سهمی از حقوق ماهانه فرهنگیان عضو و بخشی نیز از طریق کمک دولت از اواخر سال 1373 با هدف و اندیشه ارتقای معیشتی و رفاه فرهنگیان و طرح افزایش قدرت مالی بازنشستگان این وزارتخانه مطرح شد و درنهایت در هفتم خرداد 1374 با تصویب مجلس در اجرای تبصره «63» قانون برنامه دوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور ایجاد شد. براین‌اساس، فرهنگیان می‌توانند ماهانه حداکثر مبلغ پنج درصد حقوق و مزایای خود را به حساب این صندوق واریز کنند و دولت نیز موظف است همه ساله معادل مبلغ فوق را به‌همین‌منظور در بودجه سالانه منظور کرده و به صندوق مزبور واریز کند.

سهم‌الشرکه فرهنگیان نیز در هنگام بازنشستگی و ازکارافتادگی یا بازخریدی به آنها و در صورت فوت به خانواده‌ آنها مسترد می‌شود و روح حاکم بر اساسنامه این صندوق نیز حمایت و کمک به تأمین مالی فرهنگیان به‌عنوان اصلی‌ترین ارکان نظام آموزش کشور است اما در دولت‌های نهم و دهم، تخلفات مالی در این صندوق رخ داد که حالا پس‌لرزه‌های این تخلفات به دولت یازدهم هم رسیده است. درباره مدیریت فانی در ماجرای صندوق ذخیره فرهنگیان، بحث‌های متعددی مطرح می‌شود که منطقی‌ترین آن، این است که عدم گزارش تخلفات در این صندوق در دوره گذشته از همان ابتدا از سوی فانی اشتباه بود بود و حالا این حاشیه‌ها دامان او را نیز گرفته است.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.