به گزارش تسنیم، با توجه به آنچه درباره دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون می‌دانیم، شاید انتظار داشته باشیم که نتیجه انتخابات از پیش تعیین شده باشد زیرا کلینتون در برابر رقیبی قرار دارد که هیچگونه تجربه سیاسی ندارد وهیچ پیشنهاد ویژه‌ای در حوزه خط‌مشی‌ها غیر از اینکه «آمریکا را دوباره باشکوه خواهیم ساخت» نداشته است. وقتی هم که ترامپ وارد جزئیات می‌شود به سرعت آنها را تغییر می‌دهد. شبکه ان‌بی‌سی به ۱۱۷ تغییر عمده در مواضع وی اشاره کرده است.

علاوه بر مسائل خط‌مشی، دونالد ترامپ به جان مک کین، از قهرمانان جنگ ویتنام توهین کرده، والدین یک سرباز آمریکایی کشته شده در عراق را به تمسخر گرفته، صدام حسین را به خاطر استفاده از تسلیحات شیمیایی علیه مردم خودش تحسین کرده، به صورت مداوم ولادیمیر پوتین را مورد تمجید قرار داده، از محکوم کردن دیوید دوک، رهبر سابق نژادپرست‌های کوکلس‌کلان اجتناب ورزیده و اظهارات بسیار دگرهراسانه،‌ نژادپرستانه و زن‌ستیزانه بیان کرده است.

از هر منظر که بنگریم، کلینتون باید ترامپ را شکست دهد، بالاخص با توجه اینکه بسیاری از جمهوری‌خواهان کهنه‌کار نیز به حمایت از کاندیدای حزب‌شان برنخاسته‌اند. با این حال، نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که رقابت بین دو نامزد، چه در عرصه ملی و چه در ایالت‌های ۱۱ گانه خاکستری، مساوی است.

وب‌سایت نظرسنجی FiveThirtyEight که بسیاری آن را استاندارد طلایی پیش‌بینی می‌دانند، شانس پیروزی ترامپ را ۴۱ درصد اعلام کرده‌ در حالیکه در ماه آگوست احتمال پیروزی وی را ۲۱ درصد پیش‌بینی کرده بود. شبکه‌ خبری سی‌ان‌ان نیز نشان می‌دهد که رقابت مساوی به پیش می‌رود.

چرا رقابت تا به این حد فشرده است؟

دانیلک کاهنمان (Daniel Kahneman)، روانشناس، نوبل اقتصاد را به خاطر تحقیقاتی که بر روی چگونگی اتخاذ تصمیمات توسط افراد انجام داده، دریافت کرده است. وی می‌گوید ما ترجیح می‌دهیم چنین فکر کنیم که تصمیمات‌مان منطقی، متفکرانه و عامدانه هستند - چیزی که کاهنمان از آن تعبیر به اندیشیدن سیستم ۲ می‌کند. با این حال واقعیت این است که بخش اعظمی از تفکر ما به صورت غریزی انجام می‌شود - پدیده‌ای که کاهنمان از آن تعبیر به تفکر سیستم ۱ می‌کند یعنی اندیشیدن خودکار و احساسی.

فرآیند تصمیم‌گیری ما معمولا سریع بوده و در ضمیرناخودآگاه با میان‌بر‌هایی روانی روی می‌دهد، پدیده‌ای به مانند کلیشه به کلمات اطراف‌مان را برایمان ساده می‌کنند. تفکر سیستم ۱ می‌تواند بی‌نهایت ارزشمند باشد. زمانی که با تهدیدی مواجه می‌شویم، زمان برای یک تفکر آهسته و تحلیلی سیستم ۲ نداریم و باید با فعال کردن سیستم ۱ با شماره سه رقمی پلیس تماس بگیریم. سیستم ۱ به ما کمک می‌کند تا تصمیمات‌مان را سریع بگیریم اما در عین حال مانع از تعمل و تعقل می‌شود.

پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، کلیشه دونالد ترامپ - تصویر سیستم ۱ - وی را به صورت یک مرد موفق عرصه کسب‌وکار نشان می‌دهد. نام وی در هتل‌ها و سکونت‌های لوکس سراسر جهان پراکنده شده است. ترامپ همچنین مجری یک برنامه تلویزیونی با حضور افراد مشهور بود که وی را به صورت تاجرپیشه‌ای دانا و زیرک که استعداد‌های ناب را شناسایی می‌کند، ترسیم می‌کرد.

مطالب بسیاری درباره اینکه درباره موفقیت‌های ترامپ مبالغه شده است، وجود دارد. اما بررسی تمام این واقعیت‌ها کاری سخت و زمانبر است. مغز ما به مانند یک اتصال اینترنتی با پهنای باند محدود است. تفکر سیستم ۱ سریع و آسان است اما تفکر سیستم ۲ - یعنی فهم اینکه آیا کلیشه ترامپ به عنوان تاجری موفق درست است یا نه - نیازمند زمان و تلاش بسیار بوده و پهنای باند محدودمان را دچار زحمت می‌سازد.

و در حالیکه کلیشه ترامپ آمیخته با موفقیت است، کلینتون از یک میان‌بر روانی نامطلوب در سیستم ۱ برخوردار است: عدم اطمینان. جمهوری‌خواهان به صورت مداوم با اشاره به رویدادهای بنغازی و تحقیقات درباره رسوایی ایمیل‌،‌ کلینتون را فردی غیرقابل اعتماد معرفی کرده‌اند. این تحقیقات مداوم توانسته‌اند یک کلیشه منفی از هیلاری کلینتون ایجاد کنند.

کوین مک‌کارتی، رهبر پیشین اکثریت جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان، در اکتبر سال گذشته در گفتگو با شبکه فاکس‌نیوز گفته بود: «همه فکر می‌کردند که هیلاری کلینتون غیرقابل شکست است، درست؟ اما ما یک کمیته ویژه برای بررسی رویدادهای بنغازی تشکیل دادیم، یک کمیته انتخابی. اکنون ارقام درباره وی چه می‌گویند؟ ارقام وی در حال کاهش هستند.» پیام بی‌اعتمادی به مانند هر برند بزرگ دیگری که پول زیادی را صرف تبلیغات می‌کند، به صورت موفقیت‌آمیزی انتقال یافت و اکنون دوسوم آمریکایی‌ها معتقدند که هیلاری کلینتون قابل اعتماد نیست.

زمانی که کلیشه‌ای شکل می‌گیرید، تغییر آن بسیار سخت است. همه ما در برابر تعصب تأیید شدن آسیب‌پذیر هستیم، یعنی همیشه به دنبال اطلاعات بیرونی هستیم که اعتقادات و کلیشه‌های ما را تأیید کنند، و اطلاعاتی که مطابق نظراتمان نیستند را رد می‌کنیم. در عصر اینترنت و فراوانی انبوه اطلاعات می‌توانیم خود را با مقالات و مطالبی که تفکرمان در سیستم ۱ را تأیید می‌کنند، اشباع کنیم.

این گرایش به تسلیم دربرابر تعصب تأیید چنان همه‌گیر و خطرناک است که توسط «مجمع جهانی اقتصاد» (WEF) به عنوان یکی از مهمترین پیش روی جوامع نام‌گذاری شده است. تلاش‌ آگاهانه برای همگام‌شدن با نظرات بیرونی کاری چالش‌زا، زمان‌بر و از نظر روانی خسته‌کننده است. همه ما از نظر شناختی دچار خساست بوده و سعی داریم از پهنای باند روانی‌مان تا حد امکان استفاده نکنیم. به همین دلیل است که کلیشه‌ها چه موفقیت ترامپ باشد و چه بی‌اعتمادی به کلینتون،‌ ادامه داشته و مقاوم هستند.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.