به گزارش ۲۴ آنلاین در یادداشت عبدی آمده است:

فردای روزی که مرا در آبان سال ۱۳۸۱ بازداشت کردند برای تفهیم اتهام به دادگاه، نزد سعید مرتضوی بردند. وقتی وارد دادگاه شدم و نشستم، صدای اذان ظهر در مجتمع بلند بود. تفهیم مثلاً اتهام و انواع و اقسام گفتگوهای باربط و بی‌ربط با مرتضوی تا حدود ساعت ۵ طول کشید. غروب آفتاب نیز در آبان‌ماه خیلی زود است. وقتی که کارها انجام شد به من گفت که دستور داده‌ام در زندان برایت امکانات فراهم کنند که اگر بخواهی چندین روز را به پیشباز بروی (منظورش روزه مستحبی پیش از آغاز ماه رمضان) نگاهی کردم و با لبخند گفتم ولی امشب شب اول ماه رمضان است! ظاهراً آقای مرتضوی اصلاً نمی‌دانست که ماه رمضان آن شب آغاز می‌شود. سرزدن این خطا از یک نفر که با امور عبادی آشنا باشد، بعید و غیرممکن است. ولی تا اینجای ماجرا مشکلی نبود.

مسأله از وقتی آغاز شد که یک نفر دیگر نیز به آنجا آمد و با او کار داشت و در نهایت به مأموران گفت مرا به زندان برگردانند. چون دیدم وقت تنگ است و در حال غروب شدن، گفتم پس من نمازم را اینجا بخوانم و بعد بروم. قبول کرد. جالب اینکه خودش متوجه این مسأله نشده بود. به اتاق کناری رفتم و حدود ده دقیقه نماز خواندم و برگشتم و مرتضوی همچنان مشغول ادامه کارش با آن فرد دیگر بود. تقریباً غروب شده بود یا چند دقیقه‌ای مانده بود و منتظر مأموران بودم که یک‌باره مرتضوی با عجله کیف خودش را برداشت و به محافظش گفت؛ بگو راننده آماده باشد تا به وزارت خارجه برویم، جلسه‌ام دیر شده است (تا آنجا که به یاد دارم گفت در وزارت خارجه جلسه داشت) و سریع همزمان با من محل را ترک کرد، در حالی که از اذان ظهر تا غروب آفتاب با من بود و نماز نخواند و حتی وقتی هم دید من نماز خواندم باز هم به خودش زحمت نداد که بر حسب ظاهر سازی هم که شده اقدامی کند. اینجا بود که اشتباهش درباره به پیش‌باز رفتن ماه رمضان نیز معنادار شد

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.