غسام الشربل در کتاب "صدام از اینجا عبور کرد" نوشته است که یکی از تکان دهنده ترین صحنه های زندگی اش فرو افتادن مجسمه صدام بود. که چه بسا مطمئن بود با افتادن این مجسمه،خیلی چیزها در عراق فروخواهد ریخت.اما می توان گفت این روزها نه فقط عراق که خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری دچار آشوب و تشتت شده است و شاید بشود این ادعا را کرد که از آن زمان که مجسمه صدام در میدان فردوس بغداد فروریخت خیلی چیزها نه فقط درعراق که در خاورمیانه فرو ریخت.اگر برهه هایی دراین چارچوب جغرافیایی وجود داشت که امپراطوری هایش به مرز شکاف و استقلال کشیده می شدند و یا استعماری بود که به واسطه تامین هزینه ها و تعدیل برد و باخت هایش؛ کشور، دولت و ملت روی کاغذ می کشید و به جامعه جهانی تحویل می داد امروز را باید روزهایی دانست که همان خط و خطوط کاغذی هم هر کدام در حال چهل تکه شدن هستند.

اما سوالی که با دیدن این چهره ازخاورمیانه به ذهن می رسد این است که آیا حوادث این منطقه بر مبنای طرح خاصی پیش می رود؟چرا که این روزها چیزی که بیش از پیش به گوش می رسد و شنیده می شود تغییر مرزهای سایکس پیکوی صد سال پیش است؛ لذا اگر پاسخ به این سوال با این پیش فرض بلی است،این طرح قرار است به کجا منتهی شود؟ آیا نجوای تغییر مرزهای سایکس پیکو که در راستای طرح ۲۰۰۳ ایالات متحده موسوم به طرح خاورمیانه بزرگ بیان می شود و با حمله به عراق آغاز شد واقعا عملی و در حال اجراشدن است؟ اگر پاسخ بلی است این روند به چه صورت ادامه خواهد یافت و اگر خیر،پس این وضعیت آشفته به کدام سمت پیش می رود؟ این یادداشت در پی پاسخ به این پرسش هاست.

قراردادسایکس-پیکو چه بود؟

بر اساس توافق سایکس-پیکو در ۱۹۱۶ جغرافیای تازه ای بر اساس نقشه های برنامه ریزی شده استعمار، ایجاد شد اما معیار ایجاد کشورهای جدید و مرزهای خط کشی شده خاورمیانه نه پاسخی به ناسیونالیسم مشروع اقوام، بلکه بازتابی از منافع استعماری بود.

بر همین اساس عراق بدون یک هویت ملی مشخص تاریخی فرهنگی، از اقوام کرد و اعراب شیعه و سنی تشکیل شد، سوریه نیز بدون سابقه تاریخی به عنوان یک ملت جدید برساخته شد درحالیکه کردها، اعراب، علویان، مسیحیان دروزی ها و ...در کنار هم قرار داده شدند.اردن نیز به جهت آرام نگه داشتن شریف حسین حاکم مکه که متحد انگلستان به شمار می امد و نیز به دلیل تلاش انگستان برای تشکیل دولت یهود در بیت المقدس، خلق شد.در حالی که به لحاظ سرزمینی و قومی سرزمین های کنونی اردن و فلسطین اساسا با یکدیگر یکی بوده اند.داستان کویت، عربستان و بعدها قطر، امارات عربی متحده و ...نیز به همین شکل بوده است.

11سپتامبر و طرح خاورمیانه بزرگ

با پایان جنگ سرد و آغاز تجدید نظر آمریکا در قبال خاورمیانه و بعد از حادثه ۱۱سپتامبر نئو محافظه‌کاران کاخ سفید، خواستار تجدید نظر در نقشه استراتژیک خاورمیانه شدند؛ به گونه ای که استیلای بیش از پیش آمریکا بر منطقه را فراهم کند.لذا در قالب طرح خاورمیانه بزرگ و با اشغال عراق توسط آمریکا، خاورمیانه به منطقه‌ای بزرگ تبدیل شد که از پاکستان تا مغرب در شمال آفریقا را دربرمی‌گرفت در حالی که گستره حضور نظامی آمریکا به بهانه مقابله با تروریسم مهمترین ویژگی ان بود. طرح خاورمیانه بزرگ بر دو فرض از نظر امریکا بنا شده بود :۱)دولت های خاورمیانه،دولت های درحال افول و فروپاشی هستند. ۲)جنبش های سیاسی-اجتماعی نیز در این کشورها قدرت ایجاد تغییرات مورد نظر امریکا را ندارند.(اعم از جنبش هایی که به دولت تبدیل شده اند یا غیر آنها) .

سایکس-پیکوی جدید/خاورمیانه نو

با اشغال عراق در مارس ۲۰۰۳ توسط آمریکا شبح شکل‌گیری یک سایکس پیکوی دیگر یا تقسیم مجدد خاورمیانه بر منطقه سایه افکند؛اما طرح خاورمیانه بزرگ، در بعد ژئوپلتیک تغییر ماهوی در سایکس پیکو ایجاد نمی کرد، بلکه اقتدار سرزمین در کشور های خاورمیانه را منوط به حضور نظامی آمریکا و یا حضور فرهنگی ان در قالب دموکراتیک سازی، می کرد.در این طرح اصل عدم تغییر مرز در خاورمیانه و مخالفت با تجزیه کشورها در دستور کار امریکا بود. .این طرح معطوف به تغییر رژیم‌های نا‌هماهنگ با غرب در منطقه و تحمیل پاره‌ای اصلاحات سیاسی و اجتماعی به کشور‌های محافظه‌کار متحد و ادغام کلی منطقه در اقتصاد جهانی بود.

هر چند که این امر هم به صورت گزینشی صورت می گرفت و درست به همین جهت، آمریکا هیچگاه به جهت شکنندگی درونی کشور سعودی، در زمینه دموکراسی سازی به این کشور فشار وارد ننمود. اما این طرح مطابق با پیش بینی ها پیش نرفت. تغییر رژیم در عراق توازن‌های قدیمی در داخل و خارج این کشور را به هم ریخت و به نوعی موجب بازگشت خاورمیانه به سال‌های پس از جنگ جهانی شد.

گروه‌هایی از مردم عرب منطقه، سرخورده و ناامید از شکست‌های پی‌در‌پی، به دنبال افراط‌گرایی مذهبی روان شدند، کردها به عنوان غایبان سایس پیکو، تنها و بی‌سلاح بدنبال جبران مافات یکصد‌ سال گذشته رفتند و ترک‌های سرخورده از تار شدن چشم‌انداز نو عثمانی‌گرایی دست به ماجراجویی منطقه ای زدند و در نهایت با تصمیم آمریکا برای خروج از عراق و کاهش حضور در منطقه زمینه برای نقش‌آفرینی و دخالت بیشتر قدرت‌های منطقه‌ای و نیز جنبش‌های تجدیدنظر‌طلب برای ترسیم دوباره نقشه سیاسی آن فراهم شد. سرانجام این قضیه تا به آنجا پیش رفت که ریچارد هاس، عضو شورای روابط خارجی آمریکا در این باره گفت :"سایکس پیکوی جدید در صورتی که اجرا شود آمریکا را از باتلاقی که در عراق گرفتار شده و اکنون تا سوریه امتداد یافته است، نجات می دهد.تنها چیزی که در این مورد با قاطعیت می توانیم بگوئیم این است که خاورمیانه قدیم می رود تا از هم گسیخته شود". که البته سایکس پیکوی جدید چیزی نبود مگر تغییر ادامه روند دخالت در منطقه.

در بعضی تحلیل ها رفتار سیاسی قدرت ها در منطقه با این پیش فرض بیان می شود : برهم‎ریختن وضع موجود؛ مرحله گذار و استحاله و در نهایت تثبیت وضع جدید که گماردن مهره های موردنظر در مرحله تثبیت است .طرح خاورمیانه بزرگ در حالی بنا شد که قرار بر این بود تغییرات مورد نیاز ایالات متحده در منطقه در شرایطی دنبال شود که در همان چارچوب خطوط ترسیم شده سایکس پیکو باشد اما به دنبال عدم دستیابی به نتایج مورد پیش بینی و ایجاد شرایط بعضا متضاد با منافع از بعد از حمله به عراق در ۲۰۰۳،کلید تغییرات جدید در چارچوب نظمی جدید زده شد که شاید چه بسا ارزیابی رفتار ،گسترش داعش و بهره گیری از آن در ایجاد و یا حفظ بعضی تغییرات در منطقه در این چارچوب چندان غیرمنطقی دانسته نشود. هم چنانکه شاید ادعای طرح تجدید نظر در مرزهای سایکس-پیکو به عنوان نسخه به روز شده طرح ۲۰۰۳ چندان غیرمنطقی به نظر نرسد و در همین چارچوب قابل تحلیل باشد.

در انتها اما آنچه که واضح و مبرهن است این است روند حوادث نشان داده است که اصولا طرح و برنامه های از پیش تعیین شده در این منطقه لزوما نتایج مورد پیش بینی را در پی ندارد. اگر فرض بر این گرفته شود که تغییرات مرزهای سایکس_پیکو در راستای طرح قبلی باشد،می توان این ادعا را داشت که همان قدر که نتایج مورد نظر طرح۲۰۰۳ مطابق با پیش بینی و خواسته ها محقق شد ،طرح سایکس پیکوی جدید) نیز چنین خواهد شد.خاورمیانه، دیگر روی کاغذ ترسیم نمی شود.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.