حسین نوری‌نیا* 1. فعالیت‌های داوطلبانه و عام‌المنفعه را می‌توان در دو دسته کلی جای داد: اول، فعالیتی که شامل اهدای ثروت یا مال به افراد نیازمند یا موسسه‌های خیریه است و دوم فعالیتی که شامل انجام کار خیر و داوطلبانه می‌شود. نوع اول فعالیت‌ها در جامعه ما بسیار مرسوم بوده است. اهدای ثروت به صورت وقف با اهداف عام‌المنفعه در ایران پیشینه قوی و طولانی دارد یا دادن مبلغی از مال به نیازمندان به صورت فردی یا از طریق موسسه‌های خیریه نیز از گذشته مرسوم بوده و همچنان در سطحی وسیع مشاهده می‌‌شود.
نوع دوم به صورت کار داوطلبانه فردی یا گروهی تعریف می‌شود. در قالب‌های فردی، می‌توان افرادی را مشاهده کرد که بخشی از وقت و زمان خود را در طول هفته به افراد و خانواده‌های نیازمند اختصاص می‌دهند و برخی از کارهای مربوط به این افراد و خانواده‌ها را بدون دریافت حق‌الزحمه انجام می‌دهند. در قالب‌های گروهی نیز افراد با برپایی سازمان‌های داوطلبی، امدادی، خیریه‌ای یا عضویت دائم و موقت در این سازمان‌ها تلاش می‌کنند بر حسب برنامه‌های آن سازمان‌ها خدماتی را به جامعه و گروه‌های هدف ارائه دهند. عضویت در سازمان‌های مردم‌نهاد، موسسه‌های خیریه، انجمن‌ها و کانون‌های داوطلبی یا همکاری با آنها در این مقوله جای می‌گیرد.
۲. بر حسب نتایج مطالعه‌ای که در سال ۸۸ توسط شورای فرهنگ عمومی در کل کشور به انجام رسید، ۹۴ درصد از مردم گفته‌اند که مبالغی را به صورت صدقه، نذر و خیرات پرداخت می‌کنند. میانگین این پرداخت‌ها در طول یک ماه در کل کشور ۹۸۶۰ تومان بوده است که بیشترین آن مربوط به استان تهران با میانگین ۱۶۷۳۱ تومان می‌شود. اکثریت آنها گفته‌اند کمک‌های خود را از طریق صندوق‌های صدقات و نیز به اشخاص به مستمند در سطح شهر اهدا می‌کنند. متاسفانه در این مطالعه این دو شیوه از یکدیگر تفکیک نشده است، اما در مطالعه‌ای دیگر که توسط موسسه گالوپ در ایران و در ۱۵۲ کشور دیگر در سال ۸۹ انجام شده است، نسبت کمک ایرانیان به اشخاص مستمند ناشناس کمی بیشتر از نسبت کمک به موسسه‌های خیریه‌ای است که نیازمندانی را تحت پوشش خود دارند. در این مطالعه ۳۶ درصد به کمک نقدی به اشخاص نیازمند غریبه و ۳۵ درصد به کمک نقدی به موسسه‌های خیریه اشاره کرده‌اند.
۳. نتایج پژوهش‌ها نشان می‌دهد که نوع دوم فعالیت‌های داوطلبانه که اختصاص زمان و کار داوطلبانه برای جامعه و نیازمندان است، در ایران از وضعیت مناسبی برخوردار نیست. در همان مطالعه موسسه گالوپ به کار و کمک داوطلبانه تنها ۱۲ درصد از ایرانیان اشاره شده است. در مطالعه‌ای که در سال ۹۰ به صرف وقت دانشجویان اختصاص داشت، میانگین صرف وقت در فعالیت‌های داوطلبانه و خیریه توسط دانشجویان حدود ۵/۳ دقیقه در طول روز به دست آمد. این در صورتی است که همان دانشجویان در طول روز، ۷/۱۵۳ دقیقه از زمان خود را به استفاده از وسایل دیداری و شنیداری و ۴۰ دقیقه را به فعالیت تفریحی ـ فرهنگی اختصاص داده‌اند. همچنین، نتایج آمارگیری گذران وقت در تابستان ۱۳۸۸ روی جوانان ۲۴-۱۵ ساله مناطق شهری توسط مرکز آمار ایران نشان می‌دهد میزان فعالیت‌های داوطلبانه و خیریه این افراد حدود ۳ دقیقه به دست آمده است. علاوه بر اینکه یافته‌های طرح پژوهشی رفتارهای فرهنگی ایرانیان نیز حکایت از آن دارد که نسبت کمی از مردم در فعالیت‌های داوطلبانه مشارکت دارند. در این میان عضویت یا همکاری در بسیج و انجمن‌های اولیا و مربیان بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده بود که آن نیز حدود ۵ درصد از جمعیت را شامل می‌شد.
۴. همان گونه که ملاحظه می‌شود، در بین ایرانیان هر چند کمک‌های نقدی به نیازمندان به دلایل گوناگون به عنوان رفتاری اجتماعی نهادمند شده است و علاوه بر وجود نوعی التزام عملی فردی در کمک به افراد نیازمند، سازمان‌های متعددی نیز شکل گرفته و بخشی از کمک‌های مردم را جمع‌آوری و بین نیازمندان توزیع می‌کنند و این سازمان‌ها کم و بیش مورد اعتماد و اقبال مردم قرار دارند، اما کمک و کار داوطلبانه هنوز به عنوان هنجاری عمومی و نهادمند جایگاه مناسبی نیافته است. این وضعیت را هم می‌توان در سازمان‌های داوطلبانه مشاهده کرد که بیشتر به دنبال جمع‌آوری کمک‌های نقدی مردم هستند و کمتر آمادگی و توان سازمان‌دهی وقت و تخصص داوطلبان را برای ارائه خدمات به جامعه و نیازمندان دارند و هم می‌توان در اعضای جامعه مشاهده کرد که فعالیت و امر خیر را کمتر در اختصاص داوطلبانه زمان و تخصص به دیگران تعریف می‌کنند؛ به طوری که در بسیاری از همین سازمان‌های خیریه و داوطلبانه، برخی از افراد به عنوان کارمند و حقوق‌بگیر فعالیت می‌کنند. از این‌رو، در مجموع می‌توان نتیجه گرفت که فعالیت داوطلبی در بین ما هنوز به عنوان هنجار و فعالیتی فرهنگی نهادمند نشده و کار داوطلبانه
در محاق است.
۵. چرایی این وضعیت، نیازمند مطالعات و پژوهش‌های متعددی است، اما به جای جست‌وجو در چرایی شکل‌گیری و تداوم چنین وضعیتی که نمی‌تواند شایسته جامعه ما باشد، باید گامی به پیش برداریم. اگر زمان روزانه و هفتگی خود را محاسبه کنیم، به خوبی در می‌یابیم که چه میزان از وقت خود را به کارهایی که فایده‌ای برای جامعه ندارد می‌گذرانیم. ما بیشتر اوقات فراغت خود را به صورت فردی یا حداکثر در کنار خانواده می‌گذرانیم. بیشتر این وقت فراغت را جلوی تلویزیون می‌نشینیم و با برنامه‌های شبکه‌های داخلی و خارجی خود را سرگرم می‌کنیم. این در صورتی است که خروارها مشکل بر دوش این جامعه سنگینی می‌کند. هر کس به قدر و اندازه خود می‌تواند، ساعاتی از وقت خود را در طول هفته برای کمک به جامعه و نیازمندان صرف کند. کافی است یا خود به همراه دیگران نهادی خیریه و سازمانی مردم‌نهاد تاسیس کنیم یا با عضویت در این نهادها که در محله زندگی همه ما حضور دارند، وقت و تخصص خود را برای پیشبرد اهداف اجتماعی آنان اختصاص دهیم. آیا می‌توانیم با همتی جمعی، میانگین کار داوطلبانه خود را از روزی ۳ دقیقه به روزی ۳۰ دقیقه ارتقا دهیم؟