تغییر رویکرد از تجارت به تولید

به‌عنوان شخصی که بیش از سه‌دهه سابقه فعالیت در این حوزه  را دارد، بفرمایید ریشه اصلی ضعف تکنولوژیک به‌طور خاص در صنعت تولید تلویزیون کشور چیست؟

به‌طور کلی توسعه تکنولوژیک یک صنعت در گرو ایجاد رویکردی ساخت‌یافته در طول زمان، برای انباشت دانش در آن حوزه است. اگر به تاریخچه این صنعت در کشور و سیاست‌های اتخاذ شده در طول دهه‌های مختلف نگاه کنیم می‌توان دلیل اصلی عدم تحقق این امر را کالبدشکافی کرد. سبقه تاریخی تلویزیون در کشور به یک دهه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بازمی‌گردد، اولین رویکرد اتخاذ شده پس از پیروزی انقلاب برای تعمیق ساختار تولید تلویزیون، مربوط به دهه 60 است. در آن زمان وزارت صنایع به‌منظور کاهش هزینه‌های ثابت و ایجاد یک سیستم منسجم و یکپارچه در تولید تلویزیون، پیشنهاد ادغام واحدهای تولیدی در این زمینه را ارائه کرد. تحت این شرایط  صنایع کوچک فعال با تیراژ تولیدی پایین به صنعتی بزرگ بدل می‌شد که می‌توانست از مزایای اقتصاد در مقیاس به واسطه تمرکز تقاضا و تثبیت آن در حجم بالا بهره‌مند شود، اما عدم حضور شرکتی که بیش از ۸۰ درصد سهم بازار را به خود اختصاص داده بود در نهایت منجر به عدم‌توفیق این طرح شد.

در زمان دولت سازندگی رویکردی جدید در این صنعت مطرح شد که بر تولید لامپ تصویر به‌عنوان گران‌ترین و مهم‌ترین قطعه تولید تلویزیون، تمرکز داشت. در این راستا شرکتی سهامی تاسیس شد. اما عدم‌برنامه‌ریزی مناسب و سردرگمی در مسائل مختلف مثل انتخاب برند و تکنولوژی، مکان‌یابی کارخانه، تغییر وزیر در کابینه دولت و مسائلی از این دست این فرآیند را به تعویق انداخت. رشد تکنولوژی در صنعت تلویزیون با سرعت بالا در سایر کشورها از فرآیند تصمیم‌سازی کند در کشور پیشی گرفت. در کشور تک‌محصولی ما که همواره به کسب درآمد از منابع نفتی و برآورد تقاضا از مجرای واردات تکیه داشته است اصولا نگرش تولیدی در اقتصاد کشور وجود نداشته و صنعت تلویزیون نیز از این قاعده مستثنا نبوده است.  و اگر تلاش و انگیزه تعداد انگشت شماری مدیر در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ نبود شاید تولید تلویزیون بدلیل پیشرفت تکنولوژی در کشور متوقف می‌شد و تلویزیون فعلی برای مصرف کننده بلک باکس می‌شد.

مشکل اصلی صنعت لوازم خانگی در سطح کلان چیست؟

یکی از معضلات اصلی این صنعت تعدد شرکت‌ها و واحدهای تولیدی فعال است. این صنایع، ماشین‌آلات و تجهیزات هزینه‌بری دارند که بازده آن‌ها در گرو تولید با تیراژ بالا است. اگرشرکت‌ها نتوانند تولید انبوه داشته باشند، درآمد حاصل از فروش نمی‌تواند هزینه‌های ثابت را پوشش دهد و این امر زمان تحقق فرآیند توسعه کشور را تا حد زیادی بالا می‌برد. تعدد شرکت‌های تولیدی در صنایعی چون اجاق گاز، هود و فن، یخچال و... موجب کاهش سهم واحدهای تولیدی از تقاضای بازار می‌شود. این امر تیراژ تولید را کاهش داده و موجب کاهش درآمد و نقدینگی شرکت‌ها می‌شود. در چنین شرایطی شرکت‌ها به جای تمرکز بر تحقیق و توسعه و ایجاد نوآوری در خط تولید خود، تمامی انرژی خود را در رقابت برای کسب سهم بازار صرف می‌کنند. یکی از پیامدهای این امر آن است که تا خط تولید نتواند بازده لازم برای هزینه تجهیزات فعلی را تامین کند امکان ورود محصول جدید به واحد تولیدی وجود ندارد و فعالان صنعت برای حفظ جایگاه خود در کورس رقابت، ناگزیر به واردات طرح‌های جدید برندهای خارجی متوسل می‌شوند.

این امر به‌مثابه تعمیق ضعف تکنولوژیک و وابستگی دائم صنعت به واردات خواهد بود. اگر شرکت‌ها بتوانند با یکدیگر ادغام شوند و به‌نوعی اجماع داخلی در این حوزه از صنعت شکل بگیرد می‌توان به توسعه تکنولوژیک صنعت امیدوار بود. اتصال یک واحد تحقیق و توسعه مدرن، به روز و یکپارچه به بدنه این صنعت نیز می‌تواند زمینه‌ساز نوآوری و هم‌حرکتی با روند جهانی در این زمینه باشد. تحت این شرایط درآمد حاصل از افزایش تقاضا از مجرای افزایش تیراژ به صنعت وارد شده و امکان گسترش رویکردهای توسعه به‌منظور ورود قالب‌ها و رویه‌های جدید در تولید محصولات به وجود خواهد آمد. اما مشکل دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که شرایط را کمی پیچیده کرده است. یکپارچه‌سازی و انسجام در فرآیند تولید می‌تواند تولید تیراژ بالا را محقق کند و ممکن است ظرفیت تولیدی از تقاضای موجود در کشور پیشی بگیرد. تحت چنین شرایطی یگانه مسیر پیش‌رو، قدم گذاشتن در حوزه صادرات خواهد بود.

در حال حاضر برندها و شرکایی که با طرف‌های ایران در حال همکاری هستند، فرآیند تولید محصولات را به گونه‌ای طراحی کردند که خروجی آن تنها قابل عرضه در بازار داخلی است. به‌دیگر بیان استراتژی قیمتی آن ها به‌گونه‌ای است که در عمل قدرت رقابت محصولات تولیدی در خارج از کشور را از بین برده است. از دیگر مشکلات موجود در این صنعت، عدم رونق بازار داخلی و کمبود شدید نقدینگی جهت شرکتهای تولیدی( کمبود سرمایه در گردش ) و مهم تر از همه وجود کالای مشابه قاچاق و ورود محصولات بصورت واردات موازی است که عمدتاً فاقد نمایندگی رسمی برندهای خارجی می باشند.

راهکار برون رفت از وضعیت فعلی چیست؟ چه سیاستی باید در این راستا در دستور کار قرار گیرد؟

بطور کلی اعتقاد دارم توسعه صنعت کشور باید از میسر آمایشی ملی ( سرزمین) بگذرد. احداث کارخانه ها و برنامه ریزی توسعه ای باید در چهارچوب آمایش ملی و سازگار با شرایط جغرافیایی و منطقه ای انجام گیرد نه فشارهای حزبی و سیاسی گروه های مختلف. بطور مثال حضور بعضی از شرکتها در خیلی از مناطق اصلاً توجیه کارشناسی ندارند. برای کارخانه ای که محصول حجیم تولید می کند بهتر است بجای نزدیکی به منابع مواد اولیه به بازار فروش نزدیک باشد تا هزینه حمل کمتری برای محصول نهایی خود بپردازد. همواره در مذاکره با طرف های خارجی که فرصت سرمایه گذاری مشترک را مطالعه می‌کند، اینگونه اعتراضات مطرح میشود و ما پاسخی نداریم. بحث بعدی برند سازی ایرانی است که در این حوزه، برند مشهور منطقه ای و جهانی نداریم  البته در ده سال اخیر بعضی از واحدهای تولیدی اقدامات خوبی انجام داده اند و در داخل ایران بعضی محصولات شناخته شده اند و دارای برند هستند ولی سبد محصولاتشان کاملا نیست و مشکلات دیگری دارند و نیاز به زمان بیشتری جهت شکوفایی برند خودشان دارند.

دوام فعالیت برند یکی دیگر از الزامات است. اگر به تاریخچه تولید لوازم خانگی ایرانی نگاه کنیم ده ها برندظهور کرده و بعد از مدتی فراموش شده اند. نکته مهم دیگر تلاش در جهت بروز رسانی مدلها و قابلیت‌های محصولات تولیدی در داخل کشور است. مردم عزیز ایران بسیار باهوش و فهیم هستند و برای انتخاب لوازم خانگی معمولاً دنبال بهترین هستند و مسئله دیگر کنترل قیمت تمام شده محصولات و رقابت پذیر نبودن آنها می‌باشد و مهمترین راهکاری که می‌تواند صنعت را نجات دهد، تغییر رویکرد در قوانین از واردات کالای ساخته شده به حمایت واقعی از تولیدات داخلی است. ممکن است گفته شود ما قانون حمایت‌از تولید داخلی داریم ولی به نظر بنده اینگونه قوانین کار ساز نیستند و بایستی کاری کرد که در کشور تولید نسبت به واردات مزیت پیدا کند که متاسفانه در حال حاضر اینگونه نیست.

آیا توسعه صنعت لوازم خانگی در قالب همکاری با سرمایه‌گذاران خارجی امکان‌پذیر است؟

همان‌طور که پیش‌تر گفتم شرکای فعلی شرایط را به‌گونه‌ای طراحی کرده‌اند که صنایع فعال در این حوزه تنها باید معطوف به بازار داخلی باشند. لازمه گذار از این وضعیت، حمایت و ایجاد همکاری با برندهای شناخته شده در دنیا، با رویکردی تولیدی در کشور است نه بازرگانی. سرمایه‌گذارانی باید وارد عرصه تولید کشور شوند که ایران را کشوری مصرفی ندانند بلکه نگرشی تولیدی به ما داشته باشند.تحت این شرایط می‌توان بستری برای انتقال تکنولوژی و دانش آنها به داخل کشور و به کارگیری نیروی کار و سرمایه انسانی داخلی ایجاد کرد. این واحدهای تولیدی باید ضمن تامین نیاز داخلی بتوانند بازارهای سایر کشورها را نیز هدف بگیرند. تحت این شرایط رفته‌رفته نیروی کار ما به سرمایه انسانی متخصص تبدیل شده و دانش و تکنولوژی کشور در این صنایع رشد خواهد کرد. ایجاد یک سیستم تحقیق و توسعه یکپارچه در این مسیر می‌تواند امری در خور توجه برای تعمیق دانش و تکنولوژی باشد.